Pages

Total Pageviews

Followers

Wednesday, May 4, 2011

هشدار!!! امپراطوری دروغ حتی در ضعیف‌ترین حالت خود به مثابه یک افعی زخمی خطرناک و غیر قابل پیش‌بینی است




کودتا اتحادی است بر پایه ناراستی، نظم حاصل از آن ناپایدار است چرا که قدرت نه بر اساس یک ساز وکار شناخته شده و مورد اتفاق، که بر اساس روندی نامشروع تقسیم شده است. سنگ بنای جمهوری اسلامی را خمینی با کودتا بر علیه آرمان انقلاب ۵۷ بنا نهاد، انقلابی که با حمایت همه اقشار اجتماعی و اتحاد نیروهای سیاسی حاضر در صحنه و به امید آزادی شکل گرفت و می‌توانست سکوی پرشی برای کشور عزیزمان باشد ولی متاسفانه تنها در مدت کمتر از سه سال به مخوف ترین دیکتاتوری مذهبی جهان تبدیل گشت.

شخص خمینی می‌توانست یک گاندی و یا یک نلسون ماندلا برای ایران باشد و نام خود را در تاریخ به ثبت رساند ولی افسوس که او نادانی، قدرت طلب بود و خاستگاه فکری او نه در دانشگاه و علوم جدید که در ۱۴۰۰ سال پیش متوقف شده بود. روشن‌فکران و سیاسیون آن زمان با اعتماد خود به شخص خمینی به عنوان کسی که می‌تواند آزادی را برای این سرای به ارمغان بیاورد، به اشتباه، غول ارتجاع و بنیادگرایی را از شیشه به درآوردند وخود اولین قربانیان آن شدند. غولی که بیش از سی سال ایرانیان آزاده برای بازگرداندن آن به شیشه، از بذل جان و مال خویش دریغ نکردند و نمی‌کنند. و اینگونه شد که انقلاب ایران درس عبرتی شد برای جوانان مصر و تونس و ترکیه و دیگر کشورهای خاورمیانه. آری دیو از کشور برون رفت ولی خود اهریمن بر دوش مردم پا در این سرای گذاشت.

در تاریخ ننگین جمهوری اسلامی، کودتا پشت کودتا به انجام رسیده، از کودتای پنهان اوباش خمینی سالار بر علیه دولت موقت مهندس بازرگان - که با ایجاد انواع و اقسام مشکلات او را مجبور به استعفا نمودند- تا کودتای آشکار علیه دولت ابوالحسن بنی صدر نخستین رئیس جمهوری ایران که پس از آن هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی وقت فریاد برآورد که دیگر حاکمیت بحمد الله یکدست گردیده است. ولی این پایان ماجرا نبود از آن پس باندهای چپ و راست قدرت در جمهوری اسلامی تحت لوای دو تشکل روحانی به جان هم افتادند و نظارت استصوابی شورای نگهبان برکاندیداهای مجلس و خبرگان رهبری، کودتای خزنده دیگری شد و این کودتا ها و حذف ها همچنان ادامه داشت تا به پرده آخر، یعنی کودتای انتخاباتی خرداد ۸۸ رسید.

تفاوت پرده آخر در سریال کودتاها در جمهوری اسلامی در این بود که اینبار برخلاف پرده‌های پیشین ماهیت این نظام پلید برای عامه مردم روشن شده بود و سی سال کارنامه سیاه جمهوری اسلامی و بخصوص عملکرد درخشان نظام منحوس ولایت فقیه در معرفی دین حکومتی دیگر بر هیچ کس پوشیده نبود. اگر سی سال پیش نظام جمهوری اسلامی، ناشناخته‌ای مردم فریب بود. پس از سی سال جمهوری اسلامی پرچمدار فقر، فلاکت، تورم، جنایت، وحشی‌گری، تروریسم، دروغگویی و ریاکاری در منطقه خاورمیانه و بلکه کل جهان است. جمهوری اسلامی اکنون در تمام زمینه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شکست خورده و لاشه‌ای متعفن است.

پیروز واقعی کودتای آخر باند انحصار طلب قدرت در جمهوری اسلامی نبود بلکه اینبار این مردم ایران بودند که با مقاومت جانانه شان در برابر این کودتا، نقاب تزویر حکومت جمهوری اسلامی را دریدند و ماهیت پلید آن را عریان‌تر از پیش در مقابل دیدگان جهان و جهانیان قراردادند. مقاومت مردم بود که ابهت ولی فقیه را در هم شکست و مشروعیت کذایی‌اش را بر باد داد. مقاومت مردم بود که توازن قوای میان باندهای مختلف حکومتی را بر هم زد و فصل الخطاب بودن ولی فقیه ارتجاع را نقش بر آب و خامنه‌ای را به مضحکه مردم کوی و برزن تبدیل کرد. نظام جمهوری اسلامی با عملکرد ضعیف اصلاح‌طلبان حکومتی در دوران خاتمی جا انداخته بود که ولی فقیه فصل‌الخطاب است ولی این بار مقاومت مردم فصل الخطاب بودن خامنه‌ای را به چالش کشید و نظم این امپراطوری دروغ را از هم آشفت. آری، مقاومت جانانه مردم فصل الخطاب بودن خامنه‌ای را به زیر سوال برد و نظم اتحاد گرگ‌ها را برهم زد و اکنون اتحاد خامنه‌ای – احمدی‌نژاد، این دو یار نه چندان دور در کودتای انتخاباتی خرداد ۸۸، با گذشت اندک زمانی در حال گسست کامل است و کودتاگر دیروز، امروز تبدیل به سرکشی شده است که اطاعت را در برابر ولی نعمت خود تاب نمی‌آورد. چرا که دیگر فصل‌الخطابی نیست تا نظم را به اردوی گرگ‌ها باز گرداند و این محقق نمی‌شد مگر با رشادت فرزندان دلیر این مرز و بوم و با فریادهای دلیرانه «مرگ بر اصل ولایت فقیه» که چوپان گله گرگ‌ها را به درستی نشانه رفت و ابهت پوشالی آن را در هم شکست.

احمدی نژاد به درستی دریافته است که تاریخ مصرف او برای شخص خامنه‌ای به اتمام رسیده است، وظیفه او تعمیم و بسط قدرت مطلقه خامنه ای بود، وظیفه ای که او در انجام آن کوتاهی ننمود و در این راه تمام داشته و نداشته نظام منحوس ولایت فقیه را نیز هزینه کرد. احمدی نژاد اما به آسانی صحنه را ترک نمی‌کند او می‌داند که خامنه‌ای با فرمان آشکار کشتار معترضان در ۲۹ خرداد ۸۸ عملاً تمامی پل‌های پشت سرش را خراب نموده و چهره‌ای منفورتر از خود اوست. همانطور که پیشتر اشاره شد کودتا اتحادی بر پایه ناراستی است و احمدی‌نژاد خود را نه کمتر از خامنه‌ای که در جایگاهی بسی فراتر از او می‌بیند و بنابراین، صحنه را به آسانی ترک نمی‌کند.

رویکرد منفعلانه مبارزان راه آزادی در این میان زنگ خطری است که باید بیش از پیش به آن پرداخته شود. جنگ گرگ‌ها فارغ از هر نتیجه‌ای که در پی داشته باشد، گشایشی در کار مردم این سرزمین نخواهد بود. این یک تحلیل غلط است که با حذف احمدی‌نژاد از صحنه، اقبال به اصلاح‌طلبان حکومتی رو خواهد نمود. خامنه‌ای تصمیم گرفته است به هر قیمتی بر این مردم حکومت کند، او راه قذافی و صدام را می‌رود. دستگاه ارتجاعی ولایت فقیه و شخص خامنه‌ای به هیچ عنوان حاضر نیست، پس از پرداخت این همه هزینه دست به کوچک‌ترین عقب نشینی بزند. روی‌کرد فعلی نیروهای فعال اصلاح طلب در صحنه داخلی و به خصوص شورای هماهنگی راه سبز امید در پایین کشیدن فیتیله مبارزات مردمی در ۱۱ اردیبهشت و پرداختن به خط کشی‌های بی‌مورد سیاسی به منظور بازگشت به قدرت و اعمال اصلاحات از بالا یک استراتژی صد در صد غلط است. هشدار می‌دهیم که امپراطوری دروغ به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست و اگرچه در ضعیف ترین حالت خود قرار دارد به مثابه یک افعی زخمی، خطرناک و غیر قابل پیش بینی است.

ماجرای ترور شادروان عبدالرحمن قاسملو و یارانش در حزب دموکرات کردستان بدست عوامل اطلاعاتی جمهوری اسلامی داستان عبرت آموزی است که بازخوانی آن به اصلاح طلبان بیرون رانده شده از قدرت توصیه می‌شود. حزب دموکرات کردستان از احزاب اصلی در «شورای ملی مقاومت» بود که به منظور مذاکره با جمهوری اسلامی برای شروع فعالیت به صورت یک حزب رسمی در داخل کشور با وعده و وعیدهای عوامل اطلاعاتی جمهوری اسلامی از شورا خارج شد. پس از آن قراری به منظور مذاکره بین شورای رهبری وقت این حزب با عوامل اطلاعاتی جمهوری اسلامی گذاشته می‌شود، مذاکره‌کنندگان جمهوری اسلامی بر سر قرار حاضر نمی‌شوند و بجای آنان تیم تروریست‌های جمهوری اسلامی اعضای رهبری حزب دموکرات کردستان را به رگبار می‌بندند که منجر به شهادت دکتر قاسملو دبیر کل وقت حزب دموکرات کردستان و چندین تن از اعضای شورای رهبری این حزب می‌شود. جمهوری اسلامی قابل اعتماد نیست، جمهوری اسلامی برای نجات از گردابی که به نابودی آن می‌انجامد تنها یک راه دارد و آن ایجاد شکاف در جبهه مخالفان خود است و بدین منظور به شدت فعال است. تاریخ مصرف احمدی‌نژاد گذشته است ولی این یک اشتباه استراتژیک است که گمان کنیم اقبال جمهوری اسلامی پس از آن به اصلاح‌طلبان حکومتی است. از جمهوری اسلامی چیزی باقی نمانده است، جمهوری اسلامی کنونی در شخص علی خامنه‌ای و اوباش اطراف او خلاصه می‌شود، اکنون زمان وارد کردن ضربه نهایی است. فرصت سوزی نکنیم.

ما در مقابل گله گرگ‌ها تنها یک سلاح داریم و آن اتحاد است، اگر این اتحاد از دست برود ما در مقابل توحش حاکم بر ایران، هر اندازه هم ضعیف باشد، بازنده‌ایم. در این جنگ، خاکریز مجاهدین و «شورای ملی مقاومت» همانقدر باید برای ما اهمیت داشته باشد که خاکریز «شورای هماهنگی راه سبز امید» و همین طور خاکریزهای نیروهای مشروطه‌خواه ، چپ، ملی و.... باید برای وجب به وجب این خاکریزها جنگید و مانع سقوط آنها شد. و این یعنی شعار محوری «یکی برای همه و همه برای یکی» از تفرقه بپرهیزیم و حول ایجاد یک بستر دموکراتیک متحد شویم.

No comments:

Post a Comment