Pages

Total Pageviews

Followers

Saturday, April 30, 2011

مطالبات جنبش کارگری ایران؛ معیشت،منزلت،آزادی
مطالبات جنبش کارگری ایران؛ معیشت،منزلت،آزادی
جرس: گروهی از تشکل های کارگری ایران به مناسبت فرارسیدن روز جهانی کارگر از عزم خود برای برپایی تجمع های اعتراضی سخن گفته اند. بحران بی سابقه در اقتصاد ایران به ویژه پس از اجرای قانون حذف یارانه ها در سال گذشته، به تضعیف بیش از پیش موقعیت کارگران منجر شده و تنگناهای اقتصادی و تبعیض های مضاعفی را بر آنها تحمیل کرده است. موج اعتصاب های کارگری طی ماه های اخیر که دامنه آن از صنایع بزرگ تا بنگاه های تولیدی خرد را دربر می گیرد، واکنشی به استمرار این وضع اسفناک است ولی در عین حال بازتاب دهنده بزرگترین رکود اقتصادی ایران نیز هست. رکودی که صاحبان سرمایه را ناتوان از براوردن حداقل مطالبات کارگران کرده است. مقام های حکومتی که حاضر به پذیرش واقعیت نیستند در موضع گیری های حیرت برانگیزی، اعتصاب های کارگری را انکار کرده و طرح خواسته های آنان را ناشی از تحریک دشمن می دانند. آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در تازه ترین اظهارات خود گفته که " دشمن، مبارزه با جمهوری اسلامی را بر روی اقتصاد متمرکز کرده است" . "مجتبی زارعی" معاون وزارت کار و امور اجتماعی هم طی اظهاراتی منکر وجود اعتصاب های کارگری شده و آن را ساخته و پرداخته رسانه ها دانسته است.  

توهین به منزلت کارگران

در بیانیه مشترکی که هفت تشکل صنفی به مناسبت فراررسیدن روز جهانی کارگر منتشر کرده اند گوشه هایی از مصائب کارگران ایرانی مورد اشاره قرار گرفته است. در این بیانیه از افزایش سرسام آور هزینه های زندگی پس از اجرای قانون حذف یارانه ها به شدت انتقاد شده و آمده است که افزایش 9 درصدی دستمزدها در مقابل موج فزاینده گرانی به مثابه اهانت به منزلت انسانی و حق حیات کارگران است. این تشکل ها لیستی شامل 14 بند را نیز به عنوان مجموعه مطالبات خود مطرح کرده اند که مواردی مانند " آزادی بی قید و شرط برپايي تشكل هاي مستقل کارگری، اعتصاب، اعتراض.."،" توقف اجرای طرح قطع یارانه ها و تعیین دستمزدها توسط نماینده های واقعی کارگران بر اساس بالاترین استانداردهای زندگی بشر امروز"، " محو قراردادهاي موقت و سفيد امضاء، و بر چیده شدن شرکتهای پیمانکاری"،" توقف اخراج و بیکار سازی کارگران"، برخوراری از بیمه همگانی و اداره آن توسط نمایندگان منتخب کارگران" را دربرمی گیرد. لیست مطالبات کارگران همچنین شامل مواردی حقوق بشری مانند " لغو کار کودکان" ، لغو مجازات اعدام و آزادی کارگران زندانی" و " لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز علیه زنان" می شود.

جنبش هایی به مانند حلقه های زنجیر

همپوشانی مطالبات خاص کارگری با مطالبات عام حقوق بشری، نشان دهنده قدرت رو به فزونی شبکه های اجتماعی مخالف وضع موجود است.تلاش برای استحکام پیوندها میان گروه های مختلف اجتماعی، از اولویت های جنبش سبز نیز بوده است. "میرحسین موسوی" سال گذشته در آستانه روز کارگر طی سخنانی بر برقراری ارتباط با اقشار مختلف جامعه به ویژه کارگران، کشاورزان و روستاییان و یافتن «راه حل های دیگر» تاکید کرده بود. او گفته بود:" باید دامنه آگاهی را به روستاییان، کشاورزان، صنعتگران، کارگران و معلمان بکشانیم. به آن ها بگوییم؛ این زندگی، شایسته شما نیست. شما حق دارید که یک نماینده بفرستید. شما حق دارید که صنعت مستقل داشته باشید. اقتصاد ملی خوبی داشته باشید. از چنین حقوقی برخوردارید. شما حق دارید، در جامعه صحبت و نظر خودتان را اعلام بکنید و به نظر شما باید اهمیت داده شود" موسوی سپس در پیامی ویدیویی به مناسب روز کارگر با اشاره به وضعیت وخیم اقتصادی ریشه این مشکلات را در بحران های سیاسی مبتلا به کشور دانسته بود. او امسال در حصر خانگی به سر می برد اما شبکه های اجتماعی جنبش همچنان به شکلی مستمر از مطالبات کارگران پشتیبانی می کنند. شورای هماهنگی راه سبز امید که سازماندهی اعتراضها پس از حصر خانگی رهبران جنبش را به عهده دارد در پیامی از خواسته های کارگاران اعلام حمایت کرده است. در این پیام آمده که " کارگران شریف ما با پوست و گوشت خود شرایط وخیم اقتصادی کشور را احساس می کنند و بی پایگی آماری که دولت در مورد بهبود شرایط اقتصاری اعلان می کند قبل از هر قشر و گروه اجتماعی دیگری برایشان قابل درک است." این پیام همچنین با برشمردن مواردی از وعده های دروغین دولت درباره بهبود وضع اقتصادی کشور، از کنشگران جنبش سبز خواسته :" با توجه به مشکلات اقتصادی و خواسته ها و مطالبات کارگران و زحمتکشان و در شرایطی که حاکمیت اجازه طرح هیچگونه انتقادی به این شرایط را بر نمی تابد، در بازتاب مصائب غم انگیزی که هر روز زندگی را بر اقشار مختلف مردم دشوارتر می کند همت گمارند."

دولتی که دروغ می گوید!

چشم انداز تیره و تار پیش روی اقتصاد ایران تمام طبقات جامعه را تحت تاثیر قرار داده است. گروه های کم درآمد که کارگران نیز بخشی از آن به شمار می روند نسبت به برآوردن نیازهای حداقلی معیشتی نگران هستند. طبقه متوسط جامعه نیز با شیبی تند در حال از دست دادن فرصت ها به واسطه تثبیت رکود اقتصادی است. این در حالی است که بسیاری از صاحبان سرمایه هم با مشاهده بحران عمیق کنونی ترجیح داده اند سرمایه های خود را از بازار کار ایران بیرون بیاورید و در جایی امن تر آن را به کار بیاندازند. صندوق بین المللی پول در گزارشی که اخیرا منتشر کرده است رشد اقتصادی ایران در سال 1390 را نزدیک صفر درصد تخمین زده و در همین حال گفته که ایران در سال جاری شاهد بزرگترین رکود اقتصادی خواهد بود. مقام های دولتی علیرغم گزارشهای نهادهای بین المللی همچنان بر طبل ادعایشان درباره بهبود اوضاع می کوبند. آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی به تازگی در سخنانی به مناسبت روز کارگر با اشاره به نام گذاری اش برای سال جاری به عنوان " سال جهاد اقتصادی " گفته که پایبندی همه «بخشهای دولتی، غیردولتی و مردم» به الزامات سال جهاد اقتصادی، موجب جهش در ایران خواهد شد. محمود احمدی نژاد رییس دولت دهم هم مدعی شده که در سال جاری 2 میلیون و 600 هزار شغل ایجاد خواهد کرد. تحلیلگران با واهی دانستن این ادعا می گویند دولت برای برآورده کردن حتی بخشی از این وعده نیازمند رشد اقتصادی هشت درصدی است که عملا امکان آن صفر است. ناظران همچنین با زیر سوال بردن آمارهای دولتی درباره بیکاری می گویند که نرخ واقعی بیکاری در حال حاضر نزدیک 30 درصد است. وجود نرخ بیکاری 30 درصدی به معنای وجود حداقل ۷.۵ میلیون نفر بیکار در ایران است و این در حالی است که رییس دولت ابتدای سال جاری در سخنانی مدعی وجود 2.5 میلیون بیکار در ایران شده بود. ادعاهای او حالا بیش از هر زمان با واکنش مواجه می شود. "احمد توکلی" عضو منتقد مجلس شورای اسلامی به تازگی در نامه ای سرگشاده ، دولت را به دروغ گویی متهم کرده است. نامه او نخستین مورد از طرح صریح اتهام دروغ گویی به احمدی نژاد توسط چهره های محافظه کار به شمار می رود. توکلی در این نامه ضمن استناد به آمار صندوق بین المللی پول و همچنین رابطه تولید ناخالص داخلی ، میزان بیکاری و آمار گمرگات و افزایش چک‌های برگشتی در کشور، محمود احمدی‌نژاد و دولت دهم را متهم کرده است که آمار خلاف واقع در زمینه بیکاری و نرخ رشد به مردم می‌دهد.

حاصل این اوضاع بحرانی تعطیلی پیاپی بنگاه های تولیدی و صنعتی کشور است که بزرگترین ضربه آن متوجه کارگران می شود. بحران به حدی گسترش یافته که نه فقط بنگاه های کوچک و متوسط بلکه صنایعی چون لاستیک سازی، کارخانجات پتروشیمی و کارخانه های طلاسازی را نیز گرفتار کرده است. اعتصاب های کارگری طی ماه های اخیر در کارخانجاتی مانند مجتمع پتروشیمی تبریز،پلایشگاه آبادان،منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر،نساجی مازندران،شرکت ذوب و فلزات ابهر و شرکت لاستیک سازی کیان تایر شواهدی بر عمق بحران است. پیش بینی می شود که اقتصاد ایران تحت تاثیر انزوای جهانی و بی ثباتی سیاسی داخلی آهنگی تندتر نیز در سراشیب سقوط و رکود پیدا کند. تحقق این پیش بینی راه را برای بروز اعتراضهای وسیع کارگری هموار می کند. اعتراضهایی که در هر حال حاضر هم پتانسیل آن به میزان قابل توجهی در جامعه ایران وجود دارد.

" بو سیدین نفسی .... سینداراجاغ قفسی


وقتی میرحسین به تبریز رفته بودند، پیرمردی که در عکس می بینید

در میان جمعیت جمله ای به تركی گفتند .

شاید در آن روز کسی فكر نمی كرد این جمله در آینده عین حقیقت

خواهد شد:

" بو سیدین نفسی .... سینداراجاغ قفسی

نفس این سید ... روزی این قفس را خواهد شکست!"

آنروز در محوطه میدان ساعت تبزیز همه جمله را بی اختیار تکرار

می کردند".

///
منبع بالاترین ...
///

چند عكس












مرگ تدریجی یک " آقا "

av Farshad den 2011-04-29
سوت شروع علنی جنگ را جمعه احمد خاتمی کشید.جنگی که در هرصورت بازنده اش مقام عظمای ولایت خواهد بود. ‏
اگر کوتاه بیاید طرفدارانش می فهمند که شجاعت ندارد, اگر کوتاه نیاید و احمدی نژاد را کنار بگذارد طرفدارانش میفهمند که بی بصیرت ترین آدم این دور و بر همین آقا بوده که در طول این 6 سال بر خلاف همه سیاسیون, از خاتمی و هاشمی و موسوی تا کوچکترها که این روز را پیش بینی میکردند, در خواب غفلت بوده و در آستینش مار پرورش داده.
آقا

Lost

كابوس رهبري و آن «ميخ» كه براي ما باقي مي ماند!


دوشنبه, آوریل ۲۵, ۲۰۱۱


وقتي يك ديكتاتور كه هميشه از واژه «نظام» به جاي «من» استفاده مي كند و تبختر و تكبرش عادتي ديرين بوده و هست، به ناگهان ضعف و زبوني اش را از پرده بيرون مي اندازد، و وقتي «آقا» در سخنراني عمومي روز شنبه «سه بار» خود را «حقير» مي خواند و پشت نقاب دروغين تواضع ساختگي سنگر مي گيرد و عاجزانه مي گويد: (من با «حقارت» اعلام مي كنم...) بايد فهميد او صداي شكسته شدن نردبان زير پايش را به درستي شنيده است. بايد دانست كار او ديگر از كابوسهاي شبانه گذشته است و مقام معظم رهبري حالا در «بيداري» هم كابوس مي بيند. كابوسي كه هرگز تصور نمي كرد به اين سرعت تعبير شود.
حقيقت اين است كه آيت الله خامنه اي و جمهوري اسلامي سقوط كرده است. و ما چون در «متن» حادثه ايم و روند اين سقوط را به قول سينمايي ها «فريم به فريم» و لحظه به لحظه دنبال مي كنيم، از سرعت شگفت انگيزش بي خبريم. اما تاريخ اين «فريم» ها را با سرعت واقعي مي بيند و عاقبت فقط در يك نيم خط خواهد نوشت:«خامنه اي مدت كوتاهي بعد از كودتاي انتخاباتي سال 88 سرنگون شدهمين. رسم تاريخ، خلاصه گويي تمام رخدادهايي است كه ملتها لحظه لحظه اش را با عذاب و پايمردي و انتظار سپري مي كنند. آقاي خامنه اي شايد بارها كابوس آن نيم خط تاريخ را ديده بود كه مدام از توّهم دشمن مي گفت ولي حالا در بيداري، آن كابوس هولناك را تجربه مي كند! بزرگترين دشمن او، خودش بود و هست.
برخي مي گويند دعواي احمدي نژاد با خامنه اي، ساختگي و «جنگ زرگري» است. من هيچ «كيمياگري» را در ميان حاكمان ايران نمي شناسم كه بتواند چنين جنگ زرگري را طراحي كند و ترتيب بدهد. و بدتر از آن، هيچ «بازيگر قابلي» را نمي شناسم كه چنين دقيق نقش خود را ايفا كند. يعني در تيم حاكميتي جمهوري اسلامي، نه بدنبال چنان طراح هوشمندي بايد گشت و نه بدنبال بازيگراني چنين قابل و مستعد. كه اگر اينها هنر طراحي بازي و بازيگري هوشمندانه را مي دانستند، وضعشان اين نبود كه اكنون هست. دعوا واقعي است. دعواي هميشگي بين «خواجه» و «غلام خانه زاد». گاهي در اين دعواها غلام خانه زاد، سر خواجه را در خزينه و حمام زير آب مي كند و به جايش بر تخت مي نشيند. و گاهي خواجه، پيشدستي مي كند و غلام را چيزخور مي كند و آن نمك به حرام را با مرگ موش مي كشد. اين ميان، همه «خانه زادان» و نوكران از فرمانده كل سپاه و رئيس بسيج و رئيس مجلس و مداحان و امامان جمعه، همگي به دنبال پيدا كردن «كفه سنگين» اين ترازو هستند. آنها فعلا" «خواجه» را حمايت مي كنند، ولي هيچكدام راه را بر «غلام بچه ي زيرك» نمي بندند، شايد روزگار بر مراد او گشت و او غلبه كرد و كليددار دولتسرا شد! خانه زادان و نوكران بايد روي اسب برنده شرط بندي كنند، وگرنه قربانيان بعدي اين دعوا خواهند بود.
وضع آقاي خامنه اي، به دليل سرنوشت تلخي كه ثانيه به ثانيه به آن نزديكتر مي شود، بسيار «رقت انگيز» شده است. لااقل به خاطر همين سه بار اعترافي كه ديروز به «حقارت» خودش كرد، جاي ترحم دارد. رهبري كه ادعا مي كنند «سيد خراساني» است و داستانها مي سازند تا مقدسش كنند، روز به روز بيشتر لكه دار مي شود! آن هم از سوي غلامي كه خود از بخشداري به آقايي رساند! واقعا" رقت انگيز است وضع رهبر كه ياراني دارد مثل همين امام جمعه قم (حجت الاسلام سعيدي) كه براي تمجيد از مولايش، نحوه ي فارغ شدن مادر خامنه اي را در جمع تعريف مي كند و مي گويد: «رهبر موقع تولدش فرياد زده:يـــــــــــا علي! و قابله گفته:برو علي نگهدارت!» مي بينيد؟ همين يك دوست نادان، براي زمين زدن خامنه اي و لكه دار كردنش كافي نيست؟ سعيدي يك دروغي گفته كه حالا جزو پربيننده ترين فيلمهاي ايراني سايت «يوتيوب» شده است! اين دروغ كه نوزادي موقع تولد بگويد «ياعلي!» بسياري از متدينين جامعه را برآشفته كرده و برخي از دوستداران آقاي خامنه را هم دچار ريزش كرده است! اين وضع «رقت بار» شايد آغاز سرنوشت هولناك خامنه اي باشد كه بارها دستور خونريزي صادر كرد و گناهانش اكنون دامنگير مقام كبريايي اش شده اند!
طرفداران ديگر آقاي خامنه اي هم هر كدام، بدترين دشمنان اين رهبر كابوس زده هستند. يكي از آنان، فرمانده سازمان بسيج (تيمسار بعثي محمدرضا نقدي) است كه براي كشورهاي عربي منطقه خط و نشان مي كشد كه «ما نيروي بسيجي به بحرين و يمن مي فرستيم» بيچاره نمي داند اين رهبر به اندازه كافي كابوس دارد و ديگر حتي توانايي رهبري بيت خود را هم ندارد، چه رسد به فرماندهي يك جنگ را! يا آن مداحان عربده كشي كه تا دهان باز مي كنند تا از «محاسن آقا» تعريفي بكنند، بايد مثل سعيد حداديان ابتدا با «عورت احمدي نژاد» (مشائي) تسويه حساب كند و باز «اسم مقدس آقا» را وسط يك مشت اسامي بالاي هجده سال مثل آلت و عورت و برگ درخت انجير به زبان بياورد و آقا را باز هم سرافكنده تر از قبل كند! از فيلم «ظهور بسيار نزديك است!» چيزي نمي گويم كه خامنه اي را اسباب مضحكه ي خاص و عام كرده است. آيا چنين رهبري، فقط از دست همين دوستان نادانش، حق ندارد در بيداري هم كابوس ببيند؟ آيا حق ندارد از «اخم» احمدي نژاد بترسد و با ابراز پشيماني و دلجويي از او، در دو سخنراني پي در پي مجيز آن غلام خانه زاد را بگويد؟ به راستي اگر احمدي نژاد به اخم و قهرش ادامه بدهد و شاخه را رها كند، خامنه اي به چه چيز «شجره طيبه ولايت» آويزان خواهد ماند؟ او كه شاخه نبريده اي را باقي نگذاشته است.
با اينكه تعداد كابوسهاي روزانه، دارند از شمار بيرون مي روند، «آقا» و روزنامه كيهانش، هنوز كاملا" نااميد نشده اند. روز شنبه آقاي خامنه اي در سخنانش گفت:«بنده بناي ورود به كارها و تصميم هاي دولت را ندارم مگر آنجايي كه احساس كنم يك مصلحتي دارد تفويت مي شود (از بين مي رود) مثل اين كه در همين قضيه اخير- وزارت اطلاعات- اينجوري بود. انسان احساس مي كند يك مصلحت بزرگي دارد مورد غفلت قرار مي گيرد. خب، انسان وارد مي شود كه جلوي اين تفويت مصلحت را بگيرد. اين مسئله مهمي نيست. نظائرش هم اتفاق مي افتد. اما مخالفين، دشمنان بيروني، تريبون دارهاي بين المللي، بوق هاي تبليغاتي، از همين مسئله استفاده مي كنند براي اينكه فضاي تبليغاتي را شلوغ كنند.»
روزنامه كيهان هم امروز در تبيين ماجراي بركناري و ابقاي مصلحي و قهر احمدي نژاد براي «كوچك نمايي اين ماجرا» نوشته است: ماجراي اخير به همين سادگي بود. اتخاذ يك تصميم نسنجيده از سوي رئيس جمهور و جلوگيري رهبري معظم انقلاب از انجام آن. اتفاقي كه به قول آقا «آنچنان هم از اهميت بالايي برخوردار نبود» و «نظائرش هم اتفاق مي افتد!»[منبع:كيهان امروز دوشنبه]
حكومت تلاش دارد زشتي ها و اشتباهات مكرر خود را «ساده» و «عادي» جلوه بدهد. اما در اين كار هيچ موفقيتي ندارد. كداميك از اين اتفاقها، ساده و «طبيعي» هستند؟ آيا بر اساس همين قوانين فعلي، يك وزير مستعفي (حيدر مصلحي)، مي تواند با حكم رهبري دوباره ابقاء بشود؟ آيا وزير بعد از استعفاء نبايد دوباره از مجلس رأي اعتماد اخذ كند؟ آيا اساسا" بر طبق قوانين موجود، مقام رهبري قادر به انتصاب يك وزير يا ابقاي او در دولت هست؟ آيا اين اتفاقات به قول كيهان «ساده» هستند؟ پس درباره ساير اتفاقات چه پاسخي هست؟ كدام رئيس دولتي، وزير خارجه اش (منوچهر متكي) را در حين مأموريت رسمي (در سنگال) از وزارت عزل كرده است؟ آيا آن هم «اتفاق ساده اي» بود و دشمنان نظام آن را بزرگنمايي كردند؟ آيا بر اساس همين قوانين فعلي، رئيس جمهور حق تعيين معاون اول خود را دارد يا ندارد؟ آيا دخالت رهبر در عزل مشائي از معاونت اولي احمدي نژاد، امري قانوني و باز هم «ساده» بود؟ آيا ارتقاي درجه مشائي توسط احمدي نژاد، كه همه از آن به عنوان «دهن كجي» به رهبر ياد كردند، باز هم «امري ساده و عادي» بود؟ رئيس جمهور «مشائي» را از معاون اولي برداشت، ولي پست حساس تري به او داد و او را «رئيس دفتر رئيس جمهوري» كرد و دوتائي دو سال است براي ولي امر مسلمين جهان(!) «شيشكي» در مي آورند! آيا اين هم به زعم آقاي خامنه اي «امري عادي» است كه دشمنان از آن خوراك تبليغاتي ساخته اند؟ در كدام كشوري، رهبر يا شاه مي تواند به دستگاه قضائي امر كند كه از پيگيري پرونده فساد مالي يك مقام دولتي (محمدرضارحيمي) خودداري كنند؟ آيا اين هم امر معمولي و ساده اي است؟ آيا عدم تصويب بودجه سال 1390 تاكنون، يعني پنج ماه بعد از موعد قانوني تصويب بودجه، يك امر عادي است و باز هم دشمنان از آن سوء استفاده مي كنند؟ آقاي خامنه اي خودش بهتر از هركسي مي فهمد اينها به هيچ وجه ساده و معمولي نيست. او با تقلب و دروغ و خونريزي، دولتي را بر سر كار آورد كه فقط در همين دو سال، چندين بار باعث شده است تا مقام رهبري وارد كارزار شود و بر خلاف سخن روز شنبه اش «كه بناي ورود به تصميمات دولت را ندارم» وارد مسائل ريز و درشتي بشود كه جز «افتضاح حكومتي» نامي ندارد. ايشان مي گويد: « دخالت نمي كنم؛ مگر اينكه يك مصلحت بزرگي مورد غفلت قرار بگيرد!» خود ايشان حساب كند در دولتي كه با زور و تقلب بر سر كار آورده، چرا اين همه «مصلحت بزرگ» مورد غفلت قرار گرفته و مي گيرد كه هركجاي اين دولت را مي بينيم، نوك بيني مقام عظماي ولايت يا نمايندگانش در آن وارد شده است؟ اين چه پرده پوشي كودكانه اي است كه رهبري، بر عملكرد دولت و حكومت نامشروع خود مي كشد؟ آيت الله خامنه اي اكنون اسير دولتي خودساخته است، كه هر چندروز يك «غفلت بزرگ» و بلكه يك رسوايي بزرگ به بار مي آورد و البته تمام اين غفلتها در كارنامه شخص مقام معظم رهبري ثبت مي شوند. زيرا اين دولت، دولت منصوب و محبوب و همسو با ايشان است.
اينها كه فهرست وار برشمرده شد، معدودي از نشانه هاي سقوط سيستمي است كه موريانه ي فساد و تباهي، آن را از درون پوسيده و پوك كرده است. اين ديوار دارد فرو مي ريزد و در واقع ريزشش آغاز شده، اما ما در «بطن» اين حادثه نشسته ايم و آن را با دقت و جزئياتي مي بينيم كه گاهي حتي حوصله مان را هم سر مي برد.
آن نردبان «قدرت فردي» ولايت فقيه بدجوري ترك برداشته و بلكه شكسته شده و آن آقايي كه با غرور بر بلندايش نشسته بود، با فريادي هولناك در حال سقوط به پايين است. ما اين صحنه ي دلنشين سقوط ديكتاتوري ديني را با حالت «اسلوموشن / دور آهسته» داريم مي بينيم. شايد اين ديدن با همه جزئياتش، براي ما يك موهبت و نعمت بزرگ باشد. چه كسي مي داند؟ شايد اينگونه اين صحنه ي بزرگ و تاريخي، تا دهه ها در ذهن نسل ما و نسلهاي بعد و بعدي ايرانيان ثبت شود و در خاطرمان بماند. شايد اين باعث شود ديگر كسي جرأت نكند به «تنهايي» به بالاي نردبان حكومت بر يك ملت برود و بر ديگران حكمراني كند؛ خواه به نام «فقيه و امام»، و خواه به نام «خان و شاه»!
و اما اگر دست من باشد، ميل دارم به آن نيم خطي كه از اين سقوط حتمي در تاريخ نوشته مي شود، چيزي بيفزايم و بنويسم:«آخرين ضربه به سقوط ديكتاتوري در ايران، توسط مردم ايران زده شد!» انصاف نيست اگر مردم ايران، اين افتخار را نداشته باشند كه «آخرين ميخ» را بر تابوت ديكتاتوري بزنند. حيف است كه اين مجسمه موريانه زده، خودبخود فرو بريزد. به نظرم براي سهيم شدن در اين اتفاق بزرگ، براي شراكت در كوفتن آن ميخها بر تابوت ديكتاتوري، هر كدام از ما بايد بگوييم:«سهم من كو؟» و كاري بكنيم. هرچند آن مجسمه موريانه زده، خودبخود فروخواهد ريخت و به هر روي، كابوسهاي تلخ آن «آقا» كه به دست خود «حقير» شد، اكنون در حال تعبير شدن است. ميخ آخرش را مردم خواهند كوفت.
***
نشاني فيس بوك بابك داد ( توضيح: براي مطالعه، نظرنويسي و مشاركت در بحثهاي فيس بوك، به اين لينك برويد و ابتدا بر روي دكمه «پسنديدم يا لايك» در آن صفحه كليك كنيد تا عضو شويد.)

Forever Free | Animals

شجاعت , فداكارى, مبارزه = پيروزى....
ترس, سكوت, فرار =  شكست...(فيلم از دنياى حيوانات)

Thursday, April 28, 2011

Turning Torso in Malmö

«باشو غریبه کوچک سیگار می‌فروشد»

«باشو، غریبه کوچک» امروز 36 ساله است و از سر بی‌کاری سیگار می‌فروشد. پسرک اهوازی دیروز، با آن‌همه شهرتی که برای بازی در یک فیلم آن هم در غربت کسب کرد این روزها در زادگاهش غریبه است.
عدنان عفراویان همان باشو، غریبه کوچک است با همان رنگ رخساری که نشانی است از آفتاب تیز خوزستان.
سال 59 بود که باشو به دنبال بمباران هوایی و کشته شدن پدر و مادرش به درون کامیونی ‌پرید و از زادگاهش در جنوب کشور ‌گریخت و وقتی از کامیون پیاده شد، خود را در شمال کشور یافت و این شد زندگی جدیدش و پناه بردن به خانه و مزرعه زن گیلکی.
کودک سیه چرده دیروز، امروز 36 سال سن دارد. دیگر لازم نیست مانند بهرام بیضایی کل خوزستان را بگردی و عاقبت در محله لشکرآباد اهواز پسرکی را در سایه‌روشن کوچه ببینی که تا تو را می‌بیند بخندد و فرار کند چون شبیه او و خانواده‌اش نیستی و حرف نمی‌زنی
بیکاری یقه باشو را هم گرفته و دیگر مزرعه‌ای نیست که با نایی و بچه‌هایش روی آن کار کند… حتا با برگشتن شوهر نایی هم اوضاع فرقی نمی‌کند. به همین دلیل مدت‌هاست به شورای شهر اهواز می‌رود تا برایش کار پیدا کنند.
عدنان می‌گوید: «من هم مثل خیلی از نوجوانانی که برای اولین بار در سینما حضور پیدا کردند و شاهکاری را خلق کردند و بعد رها و تنها شدند برای مدتی افسرده و گیج شده بودم.»
اگر در میان کسانی که در اهواز بساط کرده‌اند، باشو را دیدی نپرس حال بیضایی و نایی چطور است. چون نه تنها خبری از آن‌ها ندارد بلکه داغ دلش را برای دوباره دیدن نایی و بچه‌هایش، بیضایی و شوهر نایی تازه می‌کنی.

تازه نفس ها: ایران در روزهای پس از انقلاب

منوچهر سخایی خواننده معروف در سن 80 سالگی در آمریکا در گذشت





Wednesday, April 27, 2011

نام محلات تهران چگونه انتخاب شد؟ نامگذاری خیابان‌ها و محلات هر شهر خود بیانگر بخشی از فرهنگ و تاریخ آن محل است، به ویژه نام‌هایی که توسط مردم انتخاب شده و براساس واقعیت‌های اجتماعی و تاریخی شکل گرفته ‌است.

نام محلات تهران چگونه انتخاب شد؟

نامگذاری خیابان‌ها و محلات هر شهر خود بیانگر بخشی از فرهنگ و تاریخ آن محل است، به ویژه نام‌هایی که توسط مردم انتخاب شده و براساس واقعیت‌های اجتماعی و تاریخی شکل گرفته ‌است.

به گزارش جهان، نامگذاری خیابان‌ها و محلات هر شهر خود بیانگر بخشی از فرهنگ و تاریخ آن محل است، به ویژه نام‌هایی که توسط مردم انتخاب شده و براساس واقعیت‌های اجتماعی و تاریخی شکل گرفته ‌است. اما با تغییر نام‌ها و نسل‌ها به تدریج این فرهنگ و تاریخ نیز به فراموشی سپرده می‌شود. از این گذشته تغییر نشانه‌ها و ساختمان‌ها و معماری‌ها نیز به این فراموشی سرعت می‌بخشند. اکنون یادآوری برخی از این نام‌ها و عنوان‌ها خالی از لطف نیست. شهر تهران از این سوابق و پیشینه‌های تاریخی بسیار دارد. برخی از آن عناوین و سوابق چنین است:

آجودانیه
آجودانیه در شرق نیاوران قرار دارد و تا اقدسیه ادامه پیدا می‌کند. آجودانیه متعلق به رضاخان اقبال‌السلطنه وزیر قورخانه ناصرالدین‌شاه بوده، او ابتدا آجودان مخصوص شاه بوده است.

اقدسیه
نام قبلی اقدسیه (تا قبل از 1290 قمری) حصار ملا بوده است. ناصرالدین‌شاه زمین‌های آنجا را به باغ تبدیل و برای یکی از همسران خود به نام امینه اقدس (اقدس‌الدوله) کاخی ساخت و به همین دلیل این منطقه به اقدسیه معروف شد.

پل رومی
پل رومی در واقع پل کوچکی بوده که دو سفارت روسیه و ترکیه را به هم متصل می‌کرده است. عده‌ای هم معتقدند که نام پل از مولانا جلال‌الدین رومی گرفته ‌شده است‌.

جوادیه (در جنوب تهران)
بسیاری از زمین‌های جوادیه متعلق به آقای فرد دانش بوده است که اهالی محل به او جواد آقا بزرگ لقب داده بودند. مسجد جامعی نیز توسط جواد آقا بزرگ در این منطقه بنا نهاده شده است که به نام مسجد فردانش هم معروف است.

پل چوبی
قبل از اینکه شهر تهران به شکل امروزی خود درآید، دور شهر دروازه‌هایی بنا شده بود تا دفاع از شهر ممکن باشد. یکی از این دروازه‌ها، دروازه‌شمیران بود با خندق‌هایی پر از آب در اطرافش که برای عبور از آن‌، از پلی چوبی استفاده می‌شد. امروزه از این دروازه و آن خندق پر از آب اثری نیست‌، اما این محل همچنان به نام پل چوبی معروف است.

جماران
زمین‌های جماران متعلق به سیدمحمدباقر جمارانی از روحانیون معروف در زمان ناصرالدین‌شاه بوده است. برخی از اهالی معتقدند در کوه‌های این محله از قدیم مار فراوان بوده و مارگیران برای گرفتن مار به این ده می‌آمدند و دلیل نامگذاری این منطقه نیز همین بوده است و عده‌ای هم معتقدند جمر و کمر به معنی سنگ بزرگ است و چون از این مکان سنگ‌های بزرگ به دست می‌آمده ‌است‌، آنجا را جمران‌، یعنی محل به‌دست آمدن جمر نامیده‌اند.

داودیه (بین میرداماد و ظفر)
میرزا آقاخان نوری صدراعظم این اراضی را برای پسرش‌ میرزا داودخان‌ خرید و آن را توسعه داد. این منطقه در ابتدا ارغوانیه نام داشت و بعدها به دلیل ذکر شده داودیه نام گرفت‌.

درکه
اگرچه هنوز دلیل اصلی نامگذاری این محل مشخص نیست اما برخی آن را مرتبط به نوعی کفش برای حرکت در برف که در این منطقه استفاده می‌شده و به زبان اصلی درگ نامیده می‌شده است، دانسته‌اند.

دزاشیب (نزدیکی تجریش)
روایت شده است که قلعه بزرگی در این منطقه به نام آشِب وجود داشته است و در گذشته نیز به این منطقه دزآشوب و دزج سفلی و در لهجه محلی ددرشو می‌گفتند.

زرگنده
احتمالاً دلیل نامگذاری این محل کشف سکه‌ها و اشیای قیمتی در این محل بوده است. در گذشته این منطقه ییلاق کارکنان روسیه بوده است.

سیدخندان
سیدخندان پیرمردی دانا و البته خنده‌رو بوده که پیشگویی‌های او زبانزد مردم بوده است. دلیل نامگذاری این منطقه نیز احترام به همین پیرمرد بوده است. البته بعدها نام سیدخندان بر ایستگاه اتوبوسی در جاده قدیم شمیران هم اطلاق می‌شده است.

شمیران
نظریات مختلفی درباره نام شمیران وجود دارد. یکی از مطرح‌ترین دلایل عنوان شده ترکیب دو کلمه سمی یا شمی به معنای سرد و ران به معنای جایگاه است و در واقع شمیران به معنای جای سرد است. به همین ترتیب نیز تهران به معنای جای گرم است. همچنین در نظریه دیگری به دلیل وجود قلعه نظامی در این منطقه به آن شمیران می‌گفتند و همچنین برخی نیز معتقدند ‌ یکی از 9 ولایت ری را شمع ایران می‌گفتند که بعدها به شمیران تبدیل شده است.

شهرک غرب
دلیل اینکه این محله به نام شهرک غرب معروف شد ساخت مجتمع‌های مسکونی این منطقه با طراحی و معماری مهندسان امریکایی و مانند مجتمع‌های مسکونی امریکایی بوده و در گذشته نیز محل اسکان بسیاری از خارجی‌ها بوده است.

فرمانیه
در گذشته املاک زمین‌های این منطقه متعلق به کامران‌میرزا نایب‌السلطنه بوده است و بعد از مرگ وی به عبدالحسین میرزا فرمانفرما فروخته شده است.

فرحزاد
این منطقه به دلیل آب و هوای فرح‌انگیزش به همین نام معروف شده است.

قلهک
کلمه قلهک از دو کلمه قله و ک‌ تشکیل شده است که قله معرب کلمه کله‌، مخفف کلات به معنای قلعه است‌. عقیده اهالی بر این است که به دلیل اهمیت آبادی قلهک که سه‌راه گذرگاه‌های لشگرک‌، ونک و شمیران بوده است‌، به آن (قله- هک) گفته شده است‌.

کامرانیه
زمین‌های این منطقه ابتدا به میرزا سعیدخان‌، وزیر امور خارجه‌ تعلق داشت، و سپس کامران میرزا پسربزرگ ناصرالدین شاه‌، با خرید زمین‌های حصاربوعلی‌، جماران و نیاوران‌، اهالی منطقه را مجبور به ترک زمین‌ها کرد و سپس آنجا را کامرانیه نامید.

گیشا
نام گیشا که در ابتدا کیشا بوده است برگرفته از نام دو بنیانگذار این منطقه (کینژاد و شاپوری) است.

منیریه (ولیعصر)
منیریه در زمان قاجار یکی از محله‌های اعیان‌نشین تهران بوده و گفته شده نام آن از نام زن کامران‌میرزا، یکی از صاحب‌‌منصبان قاجار، به نام منیر گرفته شده ‌است.

محمودیه (بین پارک‌وی تا تجریش یا خیابان ولیعصر تا ولنجک)
در این منطقه باغی بوده است که متعلق به حاج میرزا آقاسی بوده است و چون نام او عباس بوده آن را عباسیه می‌گفتند. سپس علاءالدوله این باغ بزرگ را از دولت خرید و به نام پسرش‌، محمودخان احتشام‌السلطنه‌، محمودیه نامید.

نیاوران
نام قدیم این منطقه گردوی بوده است و برخی معتقدند در زمان ناصرالدین شاه نام این ده به نیاوران تغییر کرده است به این ترتیب که نیاوران مرکب از نیا (حد، عظمت و قدرت‌)؛ ور (صاحب‌) و ان‌ علامت نسبت است و در مجموع یعنی کاخ دارای عظمت‌.

ونک
نام ونک تشکیل شده است از دو حرف ون به نام درخت و حرف ک که به صورت صفت ظاهر می‌شود.

یوسف‌آباد
منطقه یوسف‌آباد را میرزا یوسف آشتیانی مستوفی‌الممالک در شمال غربی دارالخلافه ناصری احداث کرد و به نام خود، یوسف‌آباد نامید.

Iran, "Homay and the Mastan Group," مست مستم ساقیا

پخش برچسب‌ دیکتاتور به پایان سلام کن در تهران و اصفهان









سخنی گهربار از رهبر فرزانه انقلاب

با شنیدن این جمله مریدان همگی فریاد کشیدند و بیهوش شدند.

میرحسین، مردی که مردانه در کنار ملت ایستاد؛ تنهایش نگذاریم ……

میرحسین، مردی که مردانه در کنار ملت ایستاد؛ تنهایش نگذاریم …

بیش از هفتاد روز است که دژخیمان ولایت وقیح میرحسین را  در حبس کرده اند، مردی که مردانه در کنار ملت اش ایستاد و از خواسته اش و خواسته مردم یک قدم کوتاه نیامد. پس او را تنها نگذاریم. 11 اردیبهشت و 22 خرداد می تواند مشت آخری باشد بر پیکره این نظام متعفن خونریز…

يادمان نرود......از ٢۵ بهمن تاکنون در حصر ،دو ماه و 11 روز آدم ربایی دولتی

عکسها سخن می گویند.....خوزستان....شاهرگ اقتصاد ايران








Friday, April 22, 2011

an amazing child dance

Bob Marley Red Red Wine

خون ارغوان‌ها

بانو ســیــمــا بــیــنــا " دل دریا کن ای دوست "

sima bina

kahkeshan tv

world news map

persian film net

VOA persian TV and more

Funny photo effects

دانلود فيلمهای درخواستی.

iranian movie

online iranian tv

iranian movies online

مجموعه اى از تارنماهاى مختلف

pinglish

مترجم پينگليش به فارسی

english-farsi translator

Add a PicBadge to your profile picture. It's FREE and easy!

شاهنامه شنیداری «حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی» (حافط)

http://houshidar.persianblog.ir/post/55/




شاهنامه شنیداری «حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی» (حافط)
ساعت ۱٢:٤٠ ‎ب.ظ روز یکشنبه ٢٦ دی ۱۳۸٩ 
بسی رنج بردم در این سال سی
عجــم زنـده کــردم بـدین پـارسی

بدون هر گونه توضیح اضافه ، شما عزیزان را دعوت می‌کنم به شنیدن روایت کامل ابیات شاهنامه مبتنی بر نسخه‌ی (چاپ مسکو) با صدای گوینده‌ی معاصر جناب آقای «اسماعیل قادر‌پناه».


همچنین مراتب سپاس و تشکر خود را از وبگاه محترم «یاسین» که زحمت آپلود کردن این حجم عظیم از اطلاعات را کشیده است اعلام میدارم.

(برای دانلود، روی هرکدام از آیتم‌های زیر «کلیک راست»
 کرده و روی گزینه‌ی Save Target As «کلیک» نمایید)


پ.ن: حافط=ح (حکیم) الف (ابوالقاسم)
               ف (فردوسی) ط (طوسی)