Pages

Total Pageviews

Followers

Saturday, July 9, 2011

آرى امروز 18 تير است................روز آرش و تير آتش زا

18 تير است - روزى از روزها
روز دانش و روز دانشگاه
روز آگاهى روز ساختنها
روز اميد به سوى آينده
روز فرياد و فروغ آزادى
روز مرگ تحجر تاريك
روز سختى كه شب نقاب انداخت
كشت و فرياد زهرا سر ميداد
وضو از خون و اشك و ماتم كرد
سجده بر جهل و مال و قدرت زد
روز رسوايىِ دروغ - ريا - نيرنگ
روز پايان باور مسدود
روز فردا و روز فرداها


آرى امروز 18 تير است
روز آرش و تير آتش زا

رمز ماندگاری ۱۸ تیر

حسن زارع زاده اردشیر
روزنامه نگار و فعال حقوق بشر و از متهمان اصلی پرونده 18 تیر
http://zarezadeh.blogspot.com



امروز جنبش دانشجویی ایران نقش اساسی در افزایش آگاهی و به تبع آن نورافکنی بر تاریک خانه های تحجر و عقب ماندگی نظام جمهوری اسلامی دارد. دانشجویان به دلیل حضور در مراکز علمی و ارتباط نزدیک با دانش روز و آگاهی از تغییرات در جهان، نقش مهمی در آینده کشور برعهده دارند و علی رغم همه محدودیت ها و کنترل های حکومتی، با اتکا به بار علمی و قدرت جوانی و میل به حق و عدالت جویی، درب جدیدی به روی خود گشوده که حاصل آن تحول و دگرگونی طلبی به نفع جامعه و آینده ای بهتر برای کشورشان است. اگرچه کنترل و سرکوب حرف اول را میزند اما دانشجو راه خود را باز میابد.

رشد قابل توجه جمعیت جوان کشور ما در ظرف ۳۰ سال گذشته موجب شده است اکثریت جامعه به نسل جوان تعلق داشته باشد. این جمعیت انبوه با پیشرفت وسائل ارتباط جمعی علی رغم کنترل های شدید دولتی توانسته است با جهان آزاد در تماس باشد و پیامش را برساند بر این اساس که در کشوری زندگی می کند که حاکمانش با فشار و فریب می خواهند با محور قرار دادن قوانینی که برای مردم ۱۴۰۰ سال پیش مدون شده انها را محبوس کنند.

سه دهه است که جوانان ایرانی از کودکی و سپس در دوران تحصیل در مدارس از چپ و راست مورد هجوم افکار و عقاید اسلام ناب محمدی قرار می گیرند تا در حصار اندیشه حکومت ولایی به خدمت جناح های حکومتی در ایند. ولی علیرغم اینکه در سالهای اولیه حمهوری اسلامی بسیاری از دانشجویان هنوز نتوانسته بودند مرز قوانین مذهبی را از قوانین عرفی در ذهن خود تمیز دهند اما دریافتند که برای دستیابی به عدالت و آزادی و جبران عقب ماندگی از دنیا باید جامعه را از تحجر، خرافات و عقب ماندگی برها نند. از این رو بود نهادهای دانشجویی به مرور شکل گرفتند و نهادهای دانشجویی که در جهت دفاع از حکومت تاسیس شده بودند به ضد افکار دولتی تغییر جهت دادند تا شرایط برای مخالفت با حکومت و نظام نیز فراهم شود.

در واقع حکومتی که توانسته بود پس از انقلاب فرهنگی از دانشجویان به عنوان ابزاری در داخل دانشگاهها استفاده کند، از اوایل دهه هفتاد با دانشجویان و تشکل های دانشجویی متفاوتی روبرو شد که در نتیجه آگاهی بیشتر نسبت به ماهیت نظامی جمهوری اسلامی، رشد علمی و نیز تضادهای بوجود آمده در حکومت به دنبال روزنه امیدی برای فعالیت می گشتند این قشر دانشجو به مرور به انتقاد پرداختند. این رویکرد بویژه پس از جنگ و فوت آیت الله خمینی آغاز شده و تشدید یافت.

با وقوع حوادث دوم خرداد و ایجاد فضای سیاسی دگرگون، نهادهای دانشجویی از جمله تحکیم وحدت که بیشتر تحت نفوذ سران اصلاح طلب و جبهه دوم خرداد قرار گرفته بودند، به عاملی تبدیل شدند تا دانشجویان و رهبران قدیمی دانشجویی از جمله حشمت الله طبرزدی را به فکر ایجاد نهادهای مستقل و جدید وادارند که با اهداف مبارزات آنها تطابق داشته باشد. جبهه متحد دانشجویی یکی از مهمترین جریان های دانشجویی بود که از همان سال قدرت گیری دولت اصلاحات با اتحاد چند تشکل مستقل دانشجویان و انتشار روزنامه و هفته نامه گام بزرگی در انتشار اخبار دانشجویی ، سیاسی ، اجتماعی و تحلیلهای تئوریک برداشته و دانشجویان را برای پیگیری خواسته های صنفی و اجتماعی متشکل نمود. این جبهه با محور قرار دادن نیازها و مشکلات حقوقی و صنفی و نیز تاکید بر نقش محوری دانشجویان در تحولات سیاسی اجتماعی در راس مبارزات خود توانست دانشجویان را به اهمیت تشکلهای سازمانی علاقمند نموده و از طرفی با به حاشیه راندن اختلافات تئوریک و عقاید مذهبی دانشجویان، تعداد زیادی را برای مبارزه مشترک با دولتی که داعیه اصلاحات بر پیشانی داشت بدور هم گرد آورد.

اعتراضات ، اعتصابات و تظاهرات مختلفی که در دو سال اول استقرار دولت اصلاحات در نقاط مختلف از جمله دانشگاههای کشور انجام گرفت ، جنبش دانشجویی را بعنوان نیرویی قابل ملاحظه، پیگیر و پیشرو، ساختار شکن ، بدون سازش و بهم پیوسته مقابل دولت قرار داد. در حوادث کوی دانشگاه در تیر ۷۸ که نقطه عطف مبارزات د انشجویی ساختارشکن بود، به چالش کشیده شدن مشروعیت طبقه حاکم و پرده برداری از چهره روحانی رژیم توسط دانشجویان نشان از اهمیت و قدرت جنبش دانشجویی داشت. اما رژیم با سرکوبی که توسط نهادهای مختلف و ارکان حکومت بر علیه دانشجویان انجام داد، نشان داد که هیچ بخشی از نظام جمهوری اسلامی حاضر به پذیرش خواست های دموکراتیک دانشجویان نیست.

دانشجویان در مبارزات خود و به خصوص بعد از سرکوب وحشیانه تظاهرات تیر ۷۸ دریافتند نیروی اصلی که باید با ان مبارزه کنند حکومت ولایی است که با دولتهای جنگ، سازندگی، اصلاح طلب ( و سپس اصولگرا ) همراه سایر نهادهای حکومتی حاضر نیستند نظام را فدای آزادی و دموکراسی مردم نمایند. جبهه متحد دانشجویی با دستگیری رهبران خود بهمراه بسیاری از دانشجویان و جوانان و با درک ماهیت کلیت حکومت، نقطه عطفی را در مبارزات دانشجویی بوجود آوردند که آزادی و دموکراسی جز با تغییر نظام امکان پذیر نخواهد بود. از این رو با گسترش تشکلها و فعالیتهای دانشجویی و حضور سایر اقشار در کنار دانشجویان، جبهه دموکراتیک ایران که علاوه بر دانشجویان سایر نیروهای سیاسی درگیر با حکومت را دربر میگرفت راه اندازی شد تا فاز جدیدی از مبارزه آغاز شود. زمانی نگذشت که جبهه دموکراتیک ایران منشور خود را که بر جدایی دین از حکومت و برابری حقوق همه ایرانیان بر اساس مواد حقوق بشر تاکید داشت در نیمه دوم سال ۷۹ منتشر کرد و به این ترتیب اولین نهادی بود که با چنین درخواست مترقی حکومت جمهوری اسلامی را به چالش کشید. اگرچه اقدام شجاعانه جبهه دمکراتیک ایران با دستگیری سراسری اعضا و هوادارانش روبرو شد و انتشار روزنامه های این نهاد ممنوع شد، اما روند مبارزات را تقویت کرد بطوریکه دیگر نیروهای سیاسی با شجاعت بیشتری پای به عرصه فعالیت گذاشتند . از سویی دیگر دانشجویان اصلاح طلب نیز با رویکرد دوری از قدرت به صف ساختارشکنان پیوستند تا سید خندان و رهبر اصلاح طلبان در دور دوم ریاست جمهوری خاتمی از پشتوانه دانشجویی برخوردار نباشند.


با حضور دفتر تحکیم وحدت در صف جنبش دانشجویی ساختارشکن، توانمندی های این جنبش افزایش یافت و حکومت ولی فقیه خود را ناگهان در برابر یک جنبش متحد و متشکل دید که تلاش کرده بود آنها را چند شقه و منفک نگه دارد. از این رو شدت سرکوب تشکل ها و فشار بر اعضای عضو در جبهه متحد دانشجویی و جبهه دمکراتیک ایران و از سویی دفتر تحکیم وحدت و سپس سازمان ادوار تحکیم موجب شد تا بسیاری از فعالان آنها به خارج کشور پناهنده شوند و تعدادی نیز همچون حشمت الله طبرزدی، بهروز جاوید تهرانی، عبداله مومنی، احمد زیدآبادی، بهاره هدایت، مهدی گلرو، میلاد اسدی، حسن اسدی زیدآبادی همچنان در زندانهای رژیم اسیر بمانند تا آشتی ناپذیری نظام با خط و مواضع نیروهای مدافع سکولار دمکراسی و حقوق بشر روشن شود.

به این ترتیب دانشجویان و جوانان آزادیخواه امروز با شجاعت و توانمندی قابل تحسین خود و از طرفی به دلیل موقعیت خاص از نظر تحصیل علم و دانش ، آگاهی از تحولات جهان خارج و حضور در اجتماع هزاران نفری جوانان در دانشگاهها، به سادگی متشکل می شوند، و امسال نیز با برگزاری چندین برنامه در دانشگاهها که با کمپین حمایت از بهاره هدایت بانوی مبارز ایرانی و سمبل جنبش دانشجویی آغاز شد، بار دیگر کوشش کرده اند فعالیت خود در سال جدید را با ایجاد تجمع های صنفی - شورایی که همان نهادهای دموکراتیک دانشجویی است، متمرکز نمایند.

بدون شک گروهها و شبکه هایی مخفی کوچک از دانشجویان جهت مبارزه با نظام وجود دارد که تلاش می کنند بخشی از مبارزات جوانان را بر علیه سران حکومت سازماندهی نمایند ، اما جدا از چنین گروههایی که برای حفظ فعالین از دستگیری لازم است ، تقویت یکپارچگی جنبش دانشجویی و ایجاد تشکلات علنی دانشجویی با همه سرکوبهای حکومتی نیاز فعلی جنبش است . این شکلی از مبارزه بود که در واقعه کوی دانشگاه در ۱۸ تیرماه ۷۸ رخ داد تا تهران یک هفته در دست دانشجویان قرار گیرد.

اخراج فعالان دانشجویی از دانشگاه و زندانی کردن بسیاری از انها ، تعطیلی اجباری دانشگاهها توسط حکومت، تعطیلی دانشگاهها در روزهای عید نوروز و تابستان و یا بین دو ترم ، شهرستانی بودن بسیاری از دانشجویان که باهر تعطیلی به شهر خود باز می گردند و موارد دیگر موجب می شوند که بازسازی انجمنها و شوراهای دانشجویی مستقل قبلی و یا ایجاد تشکلهای مستقل جدید دچار مشکل شوند. از این رو کوشش در این زمینه اهمیت بالایی دارد. هرچند امروزه جوانان از طریق اینترنت و استفاده از وسایل ارتباطی هماهنگی بسیار بالایی برای تظاهرات از خود نشان می دهند و حتی توانسته اند انگیزه دانش آموزان مدارس را نیز برای دفاع از حقوق مردم جذب نمایند ، اما تشکیلاتی که دانشجویان در آن می آموزند چگونه با خواسته های همدیگر آگاه شده و دانش مبارزاتی خود و دیگران را بالا برده و درک دموکراتیک در جامعه را یاد بگیرند امری حیاتی است چرا که در نتیجه این پروسه مبارزاتی، به ضرورت ایجاد سازمانهای قدرتمندی می رسند که دارای استراتژی و تاکتیکهای مبارزاتی برای مقابله است و حتی توانایی آن را می تواند داشته باشد که محدودیت های رژیم در مورد اینترنت ، موبایل و ماهواره را در زمانهای تظاهرات و سایر حرکات مبارزاتی خنثی کند. هرچند حکومت نهایت تلاش خود را در سرکوب چنین تشکلهایی بکار خواهد برد ، ولی سرانجام قدرتش فرسایش پیدا کرده و تسلیم می شود، همچنانکه هنوز قادر نشده جنبش دانشجویی و سندیکاهای مستقل کارگری و یا کمپین بانوان را از بین ببرد.

رشد گروههای مستقل و پیشرو دانشجویی و ایجاد نهادهای جدید از آنها در کنار نهادهای کارگران و زنان که خواسته های همه مردم را در بر بگیرد ضرورتی انکار ناپذیر بوده و وحدت انها با یکدیگر علاوه بر آموزش همزیستی مسالمت آمیز دموکراتیک با همدیگر، به ایجاد وحدت ملی خواهد انجامید که الگوی مبارزاتی داخل کشور است. این اتفاق پیشتر در ۱۸ تیرماه ۷۸ روی داد و همبستگی دانشجویان و کارگران، رژیم را به زانو در آورد و نوید همبستگی بزرگتری را داد. این همزیستی به اتحاد و همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر منجر خواهد گردید. قدرت و پیشرو بودن دانشجویان در ایجاد اتحاد و همبستگی بطور قاطع به آلترناتیو واقعی تغییر حکومت مبدل خواهد گردید و آینده کشور را رقم خواهد زد.

Thursday, July 7, 2011

قاضی دادگاه در میناب :"به جهنم که حال کمال شریفی بده، بذار بمیره!"

شهرزاد نیوز: با این که حال کمال شریفی زندانی سیاسی کرد که از 5 تیر 1387 در زندان به سر می برد، در جهل و سومین روز اعتصاب غذا به شدت وخیم است، مقامات و مسئولین دادگاه و زندان از اجازه ملاقات به خانواده اش خودداری کرده اند.

این مطلب را طاها شریفی، برادر کمال شریفی، در گفتگو با شهرزاد نیوز اعلام کرد. او همچنین اظهارداشت که حتی قاضی دادگاهی در میناب در پاسخ به خانواده کمال شریفی که نگران سلامت وی بوده اند، گفته است: "به جهنم که حالش بده، بگذار بمیره"

کمال شریفی روزنامه نگار کرد در سه سالی که در زندان های مختلف به سر برده، تنها یک بار با خانواده اش ملاقات داشته که تاریخ آن به 7 ماه بعد از دستگیری اش - اسفند 1387- بر می گردد. پس از آن او در دادگاه به همکاری با سازمان های کرد متهم و به 30 سال زندان بدون ملاقات محکوم شده است.

کمال شریفی در زندان های متعددی از جمله سقز، سنندج زندانی بوده و هم اکنون در زندانی در شهر میناب به سر می برد.

طاها شریفی همچین گفته است که وکیل فعلی برادرش وعده داده که پس از گذشت سه چهار سال از دوره محکومیت کمال شریفی، برای گرفتن تخفیف دوره محکومیت تلاش خواهد کرد. پیشتر عبدالفتاح سلطانی و شیرین عبادی وکلای کمال شریفی بوده اند که خود یا دستگیر شده و یا مجبور به ترک ایران شده اند.

در پاسخ به این سوال که نهادهای بین المللی چه اقداماتی برای پرونده کمال شریفی کرده اند، طاها شریفی می گوید: "هیچ. هیچ کاری نکرده اند."

منبع:http://www.iranpressnews.com/source/102413.htm

Wednesday, July 6, 2011

درگیری خونین در زندان گوهردشت کرج منجر به قتل 4 زندانی و تعداد زیادی مجروح گردید..بندی که سه زندانی سیاسی هموطن کرد نزدیگ به 1 ماه در اعتصاب غذا بسر می برند

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" در یک درگیری خونین در بند 6 زندان گوهردشت کرج 4 زندانی کشته و بیش از 15 نفر شدیدا زخمی که وضعیت تعدادی از آنها بسیار وخیم اعلام شده است.
سه شنبه شب 14 تیرماه حوالی ساعت 23:15 طی یک درگیری خونین در سالن 18 بند 6 زندان گوهردشت که برای مدت طولانی ادامه داشت که در جریان این درگیری 4 نفر کشته شدند . اسامی آنها به قرار زیر می باشد:مالک ملک پور،مجتبی کلانی،محمد حاجیان هویت نفر چهارم هنوز نامشخص می باشد .
در این درگیری حداقل 15 نفر بشدت زخمی شدند و زخمهای آنها به حدی شدید بود که تعدادی از آنها به بیمارستانهای خارج از زندان انتقال یافتند.علیرغم درگیری شدید و خونین برای مدت نسبتا طولانی در این بند پاسداربندها و گارد یژه زندان برای جلوگیری از این درگیری خونین هیچگونه دخالتی نکردند و اجازه دادند که نتیجۀ آن 4 کشته و حداقل 15 زخمی باشد.
درگیریهای خونین توسط باندهای مافیایی زندان که بدستور مردانی رئیس زندان و خادم معاون وی و همچنین فرجی نژاد رئیس اطلاعات زندان عمل می کنند صورت می گیرد و هدف آنها از این درگیریهای خونین حذف زندانیان معترض نسبت به سیاستهای سرکوبگرانه وحشیانه در زندان می باشد.
در حال حاضر سه زندانی سیاسی هموطن کرد (انور خضری ،کامران شیخ وسید ابراهیم سیدی) که نزدیگ به 1 ماه در اعتصاب غذا بسر می برند در این بند زندانی هستند و یکی از دلایل اعتصاب غذای آنها قرار داد آنها در کنار زندانیان عادی و خطرناک می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، ایجاد درگیریهای خونین در زندان گوهردشت کرج بدستور مردانی رئیس زندان،خادم معاون وی و فرجی نژاد رئیس اطلاعات زندان که تا به حال منجر به مرگ ده ها زندانی شده است را به عنوان جنایت علیه بشریت محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواهان اعزام گزارشگر ویژه سازمان ملل به ایران برای تحقیق و تهیۀ گزارشی از جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای و ارائۀ آن به سازمان ملل جهت گرفتنم تصمیمات لازم می باشد.


15 تیر 1390 برابر با 06 ژولای 2011
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
منبع خبر: http://www.iranpressnews.com/source/102376.htm

Sunday, July 3, 2011

درگيرى مردم و فرار مامورين گشت ارشاد در میدان ولیعصر تهران

جزئیات دستگیری یک خانم و درگیری مردم تهران با ماموران انتظامی......یک خانم جوان محجبه چادری که ازمشاهده این صحنه وحشیگری ماموران به شدت متاثر شده بود فریاد میزد : بی شرف ها ناموس مردم را کجا می برید! شما با این کارها اسلام وحجاب رابه لجن کشیدید...! خاک بر سر شما با این اسلامتان!...
*****


کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: امروز یکشنبه 12 تیرماه 90 در جریان برخورد خشن و غیرانسانی ماموران پلیس با یک خانم و دستگیری او در میدان ولیعصر تهران، مردم حاضر در صحنه به مخالفت پرداخته و شعار دادند.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی و به نقل از یک شاهد عینی، جریان دستگیری این خانم به این شرح است: حدود ساعت 6 عصر امروز در میدان ولیعصر تهران مقابل سینما قدس ماموران گشت ارشاد نیروی انتظامی که با یک خودروی ون ودو دستگاه الگانس در این محل مستقر بودند به خانمی که همراه همسر ومادر وفرزندش در حال عبور بود ایراد گرفته وابتدا ازوی خواستند برای اصلاح حجابش به داخل خودروی ون برود , این در حالی بود که حجاب وی مشکل خاصی نداشت وفقط بخشی از موهایش بیرون بود ؛اما پس از اینکه وی به داخل خودرو رفت به مادر وی اعلام کردند که: شما بروید ما وی راباید به مقرمان (خیابان وزرا )ببریم تا تنبیه شود!!

مادر این خانم که از نیرنگ کثیف ماموران عصبانی شده بود با فریاد به آنان می گفت که :چرا دروغ گفتید...چرا دروغ گفتید...که ماموران با خشونت وی را از خودرو دور کردند وی سپس به طرف خودرو رفته واقدام به باز کردن درب خودرو نمود که با برخورد وحشیانه ماموران مواجه شد., بگونه ای که ماموران زن ومرد از پشت وی را گرفته و روی زمین انداختند وسپس روی اسفالت می کشیدند!!! که موجب شد وی از هوش برود!

همسر خانم دستگیر شده که از مشاهده این صحنه عصبانی شده بود در حالی که فریاد می زد فرزند کوچکش منتظر مادرش است به سمت خودرو یورش برد تا همسرش را رها کند که این بار با برخورد بسیار وحشیانه و غیر انسانی ماموران روبرو شد بگونه ای که ماموران چند نفری شروع به ضرب وشتم وحشیانه وی با لگد وباتون در وسط خیابان کردند!! که یکی از ماموران که گروهبانی فربه بود بیشترین وحشیگری را از خود نشان می داد بگونه ای که سر این مرد را چند بار به سقف الگانس کوبید!!! و سپس این مرد را به داخل الگانس انداختند.

در این حین مردم وعابرین که تجمع کرده بودند ابتدا با برخورد تند مامورین روبرو شدند که از انها می خواستند متفرق شوند... اما وقتی تعداد جمعیت بیشتر شد مردم بطور خودجوش اقدام به هو کردن جمعی ماموران نمودند وبا فریاد ولش کن...ولش کن... قصد رها سازی افراد دستگیر شده را داشتند.
ماموران که ابتدا با نشان دادن باتون مردم را تهدید و از مردم می خواستند متفرق شوند وقتی با فریاد ها وهو کشیدن وشعارها ی :مرگ بر دیکتاتور ... وافزایش شمارمردم روبروشدند بطرزی کاملا مشهود دچار وحشت ودستپاچگی شدند بگونه ای که مامور زن ناجا ازشدت ترس و وحشت به گریه افتاد!!

در این حین ودر حالیکه مسیر خط اتوبوسهای بی آرتی با تجمع مردم بسته شده بود مسافران چند دستگاه اتوبوس نیز پیاده شده وبه کمک مردم شتافتند... درادامه وپس از شدت یافتن شعارها وهو کردن های جمعیت در حالیکه مردم به سمت خودروهای انها در حال حمله بودند ...ماموران وحشتزده خود را در محاصره تعداد زیادی مردم خشمگین دیدند در این هنگام به دستور فرمانده شان با سرعت به داخل خودروها رفته ودر حالیکه مردم با سنگ ومشت ولگد به خودروها انها حمله می کردند با ویراژ بطرز مضحکی اقدام به فرار از دست مردم خشمگین کردند.

فرار ماموران وحشتزده از دست مردم بقدری شتابزده بود که در حین فرار علاوه بر اینکه تا زیر گرفتن مردم پیش رفتند به یک خودروی پراید نیز ابرخورد کرده که خساراتی دید.

مردم خشمگین که شاهد صحنه وحشیگیری دیگری از ماموران حکومت بودند تا حدود یک ربع پس از این فرار بزدلانه ضمن اقدام به شعار دادن : مرگ بر طالبان . مرگ بر دیکتاتور . حجاب زوری نمی خوایم نمی خوایم. طالبان حیا کن مملکتو رها کن. ..,در میدان ولیعصر همچنان تجمع کرده بودند. و با تجمعات پراکنده در نقاط مختلف در مورد این اقدام رذیلانه ماموران با یکدیگر گفتگو می کردند.

نکته جالب اینکه یک خانم جوان محجبه چادری که ازمشاهده این صحنه وحشیگری ماموران به شدت متاثر شده بود فریاد میزد : بی شرف ها ناموس مردم را کجا می برید! شما با این کارها اسلام وحجاب رابه لجن کشیدید...! خاک بر سر شما با این اسلامتان!...
که این سخنان وی با همراهی وتشویق گسترده جمعیت حاضر روبرو شد.

درگيرى مردم و فرار مامورين گشت ارشاد در میدان ولیعصر تهران

جزئیات دستگیری یک خانم و درگیری مردم تهران با ماموران انتظامی......یک خانم جوان محجبه چادری که ازمشاهده این صحنه وحشیگری ماموران به شدت متاثر شده بود فریاد میزد : بی شرف ها ناموس مردم را کجا می برید! شما با این کارها اسلام وحجاب رابه لجن کشیدید...! خاک بر سر شما با این اسلامتان!...
*****


کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: امروز یکشنبه 12 تیرماه 90 در جریان برخورد خشن و غیرانسانی ماموران پلیس با یک خانم و دستگیری او در میدان ولیعصر تهران، مردم حاضر در صحنه به مخالفت پرداخته و شعار دادند.

به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی و به نقل از یک شاهد عینی، جریان دستگیری این خانم به این شرح است: حدود ساعت 6 عصر امروز در میدان ولیعصر تهران مقابل سینما قدس ماموران گشت ارشاد نیروی انتظامی که با یک خودروی ون ودو دستگاه الگانس در این محل مستقر بودند به خانمی که همراه همسر ومادر وفرزندش در حال عبور بود ایراد گرفته وابتدا ازوی خواستند برای اصلاح حجابش به داخل خودروی ون برود , این در حالی بود که حجاب وی مشکل خاصی نداشت وفقط بخشی از موهایش بیرون بود ؛اما پس از اینکه وی به داخل خودرو رفت به مادر وی اعلام کردند که: شما بروید ما وی راباید به مقرمان (خیابان وزرا )ببریم تا تنبیه شود!!

مادر این خانم که از نیرنگ کثیف ماموران عصبانی شده بود با فریاد به آنان می گفت که :چرا دروغ گفتید...چرا دروغ گفتید...که ماموران با خشونت وی را از خودرو دور کردند وی سپس به طرف خودرو رفته واقدام به باز کردن درب خودرو نمود که با برخورد وحشیانه ماموران مواجه شد., بگونه ای که ماموران زن ومرد از پشت وی را گرفته و روی زمین انداختند وسپس روی اسفالت می کشیدند!!! که موجب شد وی از هوش برود!

همسر خانم دستگیر شده که از مشاهده این صحنه عصبانی شده بود در حالی که فریاد می زد فرزند کوچکش منتظر مادرش است به سمت خودرو یورش برد تا همسرش را رها کند که این بار با برخورد بسیار وحشیانه و غیر انسانی ماموران روبرو شد بگونه ای که ماموران چند نفری شروع به ضرب وشتم وحشیانه وی با لگد وباتون در وسط خیابان کردند!! که یکی از ماموران که گروهبانی فربه بود بیشترین وحشیگری را از خود نشان می داد بگونه ای که سر این مرد را چند بار به سقف الگانس کوبید!!! و سپس این مرد را به داخل الگانس انداختند.

در این حین مردم وعابرین که تجمع کرده بودند ابتدا با برخورد تند مامورین روبرو شدند که از انها می خواستند متفرق شوند... اما وقتی تعداد جمعیت بیشتر شد مردم بطور خودجوش اقدام به هو کردن جمعی ماموران نمودند وبا فریاد ولش کن...ولش کن... قصد رها سازی افراد دستگیر شده را داشتند.
ماموران که ابتدا با نشان دادن باتون مردم را تهدید و از مردم می خواستند متفرق شوند وقتی با فریاد ها وهو کشیدن وشعارها ی :مرگ بر دیکتاتور ... وافزایش شمارمردم روبروشدند بطرزی کاملا مشهود دچار وحشت ودستپاچگی شدند بگونه ای که مامور زن ناجا ازشدت ترس و وحشت به گریه افتاد!!

در این حین ودر حالیکه مسیر خط اتوبوسهای بی آرتی با تجمع مردم بسته شده بود مسافران چند دستگاه اتوبوس نیز پیاده شده وبه کمک مردم شتافتند... درادامه وپس از شدت یافتن شعارها وهو کردن های جمعیت در حالیکه مردم به سمت خودروهای انها در حال حمله بودند ...ماموران وحشتزده خود را در محاصره تعداد زیادی مردم خشمگین دیدند در این هنگام به دستور فرمانده شان با سرعت به داخل خودروها رفته ودر حالیکه مردم با سنگ ومشت ولگد به خودروها انها حمله می کردند با ویراژ بطرز مضحکی اقدام به فرار از دست مردم خشمگین کردند.

فرار ماموران وحشتزده از دست مردم بقدری شتابزده بود که در حین فرار علاوه بر اینکه تا زیر گرفتن مردم پیش رفتند به یک خودروی پراید نیز ابرخورد کرده که خساراتی دید.

مردم خشمگین که شاهد صحنه وحشیگیری دیگری از ماموران حکومت بودند تا حدود یک ربع پس از این فرار بزدلانه ضمن اقدام به شعار دادن : مرگ بر طالبان . مرگ بر دیکتاتور . حجاب زوری نمی خوایم نمی خوایم. طالبان حیا کن مملکتو رها کن. ..,در میدان ولیعصر همچنان تجمع کرده بودند. و با تجمعات پراکنده در نقاط مختلف در مورد این اقدام رذیلانه ماموران با یکدیگر گفتگو می کردند.

نکته جالب اینکه یک خانم جوان محجبه چادری که ازمشاهده این صحنه وحشیگری ماموران به شدت متاثر شده بود فریاد میزد : بی شرف ها ناموس مردم را کجا می برید! شما با این کارها اسلام وحجاب رابه لجن کشیدید...! خاک بر سر شما با این اسلامتان!...
که این سخنان وی با همراهی وتشویق گسترده جمعیت حاضر روبرو شد.